منم که از وطن و اصل خود بریده ، غریب
نشسته ام به سر راه صد هزار فریب
تمام دار و ندارم یکی دو خوشه ی اشک
گناهم از هوس چشم آهوانه ، نصیب
قمار کرده ام و آه در بساطم نیست
از آن فراز خدایی نشسته ام به نشیب
فغان که زخم جگر می شود پلید به خاک
خلوصم از کف دل می رود ، طبیب! طبیب!
هنوز درد زمین خوردنم نرفته ز تن
ولی نمی رود از سر هوای خوردن سیب
رهاست روح مسیحم ، ولی فلک به خیال
ز خار بر سرم افسر فکنده ، تن به صلیب
مگر که عهد نکردیم دل به کس ندهیم
به گوش پند نیوشنان زند زمانه نهیب
تمام دل طلب دیدن دوباره ی توست
تمام جان به طرب از خیال وصل حبیب
امان ز بال و پر سوخته امان ز فراق
شکیب از سر سوداییم ، شکیب ، شکیب
منم شکسته منم خسته من نگاه به در
تویی لطیف تو تنها تو از ورید قریب
شاعر:kave m